ادامه فصل اول؛ بازمانده(2)
بارش باران هنگامه کرده بود و جویی از گل و سنگ به سمت پایین سرازیر شده بود. الویس دو بار مجبور شد از میانه راه برگردد و مسیری تازه برای پایین رفتن انتخاب کند. فرو رفتگی در موقعیت ناجوری قرار گرفته بود و دسترسی به آن را سخت تر. بیست دقیقه بعد الویس بالای حفره معلق بود و به خوبی پیکر شناور را می دید که در میان الوارها گیر امده بود. الویس طناب راهنما را کشید و سوزان طول طناب را بار دیگر بیشتر کرد. سرمای ناگهانی آب تمام وجود الویس را در برگرفت. دیگر جای معطلی نبود. بلافاصله به سمت پیکر شناور شتافت و بدون مکث طناب مکمل را به دور پیکر پیچید و با دادن علامت به سمت بالا کشیده شد. اما هنوز یک متر از سطح آب فاصله نگرفته بودند که صدای غرشی مو بر اندامش سیخ کرد.
مقدمه
شبح واره نام فن فیکشن جدید منه که قراره در یک مجموعه تحت عنوان بازی ساز به شما خواننده گرامی تقدیم بشه. این داستان بر اساس رمان هری پاتر نگاشته شده و سیر رخداد های آن مربوط به بعد از کتاب چهار؛ "هری پاتر و جام آتش"میشه. امیدوارم از خوندن داستان لذت ببرید.